امشب از کلاس که درومدم ، مثل همیشه دم در منتظرم بودی که بارون گرفت . بعدش قنادی لرد و نون خامه ای و شیر کاکائوی داغ
کوله پشتیمو باز کردی . چشمامو بستی . یه چیزی گذاشتی توش . گفتی یه قول می دی ؟ گفتم اوهوم . گفتی تا نرسیدی خونه ، تا نَشستی رو تختت ، بازش نکن . گفتم قول ، پلکامو محکم زدم به هم
توی خونه ، رو تختم ، اولین واکنشم نسبت به آی پاد سوپر-سکسیم ، گریه بود
چارده دی هشتاد و نه بی مناسبت :*
توی خونه ، رو تختم ، اولین واکنشم نسبت به آی پاد سوپر-سکسیم ، گریه بود
چارده دی هشتاد و نه بی مناسبت :*
No comments:
Post a Comment