21.5.12

حرف زیاده . ولی وقتی می نویسی اصلن نزدیک نمیشی به اون چیزی که واستاده گوشه ی تنت و داره زیرجلکی نگاهت می کنه .  توصیف-ناپذیر و بی شکل . همون چیزی که ایستاده گوشه ی من . باهامه . دوستم نیست اما . اون از همه ی تشویش-هام و غصه هام و لولوخرخره های توم لعنتی تره .

9.5.12


هر چی سنم میره بالاتر ، عصبی تر میشم

Archive