26.3.11

.

25.3.11

چیزی مثل الکل در هواست

حال آدمی مثل من را خراب می کند

خراب


...

اورهان ولی

6.3.11

I've seen it change slowly

4.3.11

سبز
سرد
بیمار
آبی
اندوهگین
مغروق
جمعه ی هفته ی پیش
ما دو تا آل استار پرچم امریکا خریدیم
یه پایه ی انگشتر از طرف یه آقای پیرمردی بهمون بخشیده شد
من اومدم خونه و سکه ی دو پنیمو _که هدیه ی صاب-کانورس با شماره پای چل و چند بود _ کردمش انگشتر
و این جمعه
خیلی جمعه ی بیخودیه
صبح والدینم از خونه زدن بیرون
یکی مرده باز و فکر کردن بهش اذیتم می کنه
یک کلاغ چل کلاغ میگه توی برف دیشب
ماشینشون چپ کرده و
آمیتا باچان پشت فرمون بوده و
واو سرش له شده
الی رفته جمعه بازار
و الان توی ایستگاه سعدیه
امیر رفته تماشای مسابقه ی فوتبال
و پریشب موهاشو با شماره ی هشت کچل کرده و غمگینه
من از صبح بخاری رو گذاشتم رو سه . مث کوالا چسبیدم بهش
زمین یخه . خونه روی سیبری ساخته شده
مامان فرشا رو داده قالیشویی
یه روتختی گل-قرمز که واسه بچگیامه انداختم زیرم
زل زدم به نارنجی شعله و
فوبیای ترکیدن بخاری گازی ولم نمی کنه

Archive