31.8.11

اونور
پشت ِ در
دعواست
باز
فکر ِ رفتن به سَرَمه

15.8.11

برو بیرون کک مکی ، تنهام بگذار


صفحه ی 56

11.8.11

مالسکین ِ تقلبیم زیر ِ بالشمه
گردن-درد حس ِ زوالمو تشدید می کنه
عمو دستشو می ذاره رو پام
چشمک می زنه که بی خیال غِزی
غذای تو بشقاب تاره
دفترمو از زیر ِ بالشم بر می دارم
توش می نویسم
پوک و احمق و ضعیفم

Archive