27.11.10

داون بودم . جلوی شماره تلفنه نوشته شده بود : رزیدنس . زنگ زدم . می دونستم ممکنه با صدای خونگی یه زن ، یه مرد زیر شلواری پوش ، تلویزیونی که داره شو پخش می کنه یا جلز و ولز آشپزخونه مواجه بشم . یه پسربچه گوشی رو برداشت . گفت :‌ هلو . صدامو بیبی کردم ، گفتم : هلووو . گفت : های سارا
نمی دونم چرا . ولی توی اون شرایط من قابلیت اینو داشتم که سارا باشم . حالشو پرسیدم . بوس فرستادم براش . صدای بابای بچه هه از دور می اومد که داشت خودشو به تلفن و بچه نزدیک می کرد . فراموش کردم که با باباهه کار دارم . قطع کردم .

No comments:

Archive