اون یه طناب بود . من معنی با چنگ و دندون نگه داشتن رو درست با نقیضش یاد گرفتم . وقتی مثل یه موش کوچولو با دندونام - که حالا کُندن - طناب رابطه رو می جوییدم . و بعد یه روز صبح از خواب بیدار شدم ، دیدم دیگه خون ، خون رو نمی کشه . دیدم جیبام هم تنمو گرم می کنن هم دلمو . اون سال ، سال بد ، سال باد ، سال اشک ، سال شک ، سال روزهای دراز و استقامت های کم ، سالی که غرور گدایی می کرد . سال پست ، سال درد ، سال عزا ، سال خون ، سال کبیسه .
No comments:
Post a Comment