آن لحظه . همه چیز آن لحظه است ، که تاریک ِ مطلق ام . و خورشید سعی ِ بیهوده ای دارد در روشن کردن اش . بیدار شدن از خواب گند-ترین لحظه ی زندگی ِ نباتی ِ من است .
4.7.12
اشک های جهان را میزانی همیشگی است ، هر آنکه در جایی گریه می آغازد ، دیگری در جای دگر ز گریه باز می ایستد / در انتظار ِ گودو
این رو وقتی که هیژده ساله بودم و پشت کنکوری ، تو دفترچه ی فیروزه ایم نوشتم . و شاید به این فکر کردم که کی داره تو یه جغرافیای دیگه ای به جای من می خنده ..
گه گرفته همه چیز رو . همه کس رو . فقط همین
By
Ghazaal
Subscribe to:
Posts (Atom)