اون شب ، توی ترافیک ، اون قاصدک راهشو از میون ِ اون همه ماشین ، به یه تاکسی ِ قراضه باز کرد . درست افتاد رو پای من . نه رو پای اون راننده . نه روی صندلی های خالی . درست افتاد تو بغلم و تو پرسیدی از کجا آوردیش ؟ خودمم نمی دونستم
همه چیز خیلی عجیبه
همه چیز خیلی عجیبه
No comments:
Post a Comment