کلاس تموم شد. دست کرد تو جیبش، یه انگشتر ِ بنفش-صورتی ِ مونجوقی داد دستم که برای شماست. من نمیدونستم عکسالعملم باید چی باشه، انگشتره رو مشت کردم و خندیدم. گفت اگه اندازهتون نبود بدید براتون بزرگش کنه مامانم
خب همین. من یه انگشتر دارم که بچهی پنجم ِ دبستانیم واسهم ساختهش
1 comment:
لذت کشف یه وبلاگ خلوت ِ خوب
Post a Comment